تنهاترین

دل نوشته های من

تنهاترین

دل نوشته های من

خوب یا بد

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ب.ظ

به نام خدا

خوب یابد

پله ها را دوتا یکی کردم واز پله ها سریع رفتم بالا اونم سه طبقه یه چندتا دری بری به سازنده این ساختمان گفتم که چرا این ساختمان سه طبقه یه اسانسور نداره.

هوا خیلی سرد بود وسوز عجیبی داشت که به صورتم می زد وصورتم هم زیر این سوز مور مور می شد 

نرسیده به دفتر کتابخانه کلاه نخی که روسرم  کشیده بودم که از سوز سرما کم بشه از سرم ای بیرون را کمتر حس کنم برداشتم .قیافه ام مثل ژولی پولی برنامه کلاه قرمزی شیکه دو شده بود ساعت 1کلاس داستان نویسی داشتیم ومن ده دقیقه ای دورتر رسیده بودم.

به محض رسیدن خانم کتابدار که منو دید گفت

امروز استاد زنگ زده وگفتیه مشکلی پیش امده وکلاس نمی اد باهاتون تماس گرفتم تا بگم کلاس شروع نمی شه اما جواب ندادید .

اب سردی بر روی من ریخته شد اخه با هزار التماس وخواهش مرخصی ساعتی گرفته بودم وکلی منت همکارم را هوای کارم را داشته باشه بهش نگفته بودم کجا میرم تا رضایت بده برای اینکه هوای کارم را داشته باشه وکارمن را ساپورت کنه خلاصه به هر ترتیبی بود راضی شد ومن برگه مرخصی ساعتی را دادم رییس واونهم با اکراه برگه را امضا کرد.

با چه دوق وشوقی من یه فصل از داستان بلندم را نوشته بودم تا ببینم نظر استادکلاس چیه ودر مورد نوشته هام چی میگه حال من مثل حال کودکی بود که برای پدر ومادرش یه نقاشی می کشه تا ببینه اونا چه عکس العملی نشون میده.

انروز از اول صبح روز خوبی را شروع نکرده بودم افتاب نزده از بانک پیامک رو گوشیم امد که به عنوان پامن حساب شما به علت پرداخت نکردن افساط وام گیرنده مسدود می شود وما هم چشممون به حقوق کارمندی تا اخر ماه باید صبر می کردی وحالا به خاطر پرداخت نکردن وام گیرنده مسدود بشه .دوباره از یه بانک دیگه پیام امد وام شما به شماره وام ............3قسط تا خیر دارد لطفا نسبت به پرداخت اقساط معوقه اقدام فرمایید .

از طرف دیگه هزینه شارژساختمان .سرویس بچه واب بهای اب وبرق وتلفن هم بود که اب بهای گاز هم بهش اضافه شدومدیر ساختما با اون قیافه اخمو تک تک درب واحدها را می زد ومی گفت شارژساختما ن را بدید حساب کنید اگر یه کم عقب وجلو می شد جنگ چهانی سوم رخ می داد چنان داد وبیداد می کرد که صداش تو کل اپارتمان می پیچید .

حقوق هم طبق معمول تاخیر داشت البته با این نگاه که مسدود نشده باشه

پیش خودم فکر می کردم اگر برای تاخیر پرداخت حقوق کارمندان اگر سود در نظر می گرفتند چقدر خوب بود .

از طرفی برای هفته اینده که نمی تونستم مرخصی بگیریم باید یکی از اقوام خودم یا خانومم را می کشتم تا مرخصی بگیریم .

تو همین فکرها بودم که صدایی منو به خود اورد که مرد چقدر می خوابی لنگه ظهره یه روز جمعه تو خونه هستی چقدر می خوابی پاشو مهمان داریم مامانم وبابام قراره بیاند خونه هیچی نه تو خونه داریم ویخچال هم خالیه ............................................................................................

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۱
علی کرامتی مقدم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی