گفته های مادرم
مادرم همیشه می گوید
از هر کس به اندازه خودش توقع داشته باش از عقرب توقع ماچ وبوسه وبغل نداشته باش
الاغ کارش جفتک انداختن است
سگ گاهی گاز می گیرد وگاهی هم دمی تکان می دهد
گربه هم تکلیفش روشن است حالا توهی بیا دستت را تا مچ بکن توی کوزه عسل
بگذار دهن ادم نانجیب....
راست می گویید توقعت را که از ادمها کم کنی غصه هایت هم کم می شوند
راحتر هم زندگی می کنی
من زندگی خودم را میکنم وبرایم مهم نیست چگونه قضاوت می شوم
چاقم لاغرم قد بلندم کوتاه قدم وسفیدم سبزه ام همه به خودم مربوط است
مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن
روز نامه ی روز شنبه زباله ی روز یک شنبه است
زندگی کن به شیوه خودت با قوانین خودت با باورها وایمان قلبی خودت
مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی
هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند
شاد باش واز زندگی لذت ببر چه انتطاری از مردم داری ؟
انها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند